۱۳ - عـاشـق گـمنام

دیوانه وار عاشقش هستم

او هم میگوید که دیوانه وار دوستم دارد

ولی با وجود اینکه برای با او بودن له له میزنم٬ دیگر نمی خواهم که بداند برایش جان میدهم و نمی خواهم بداند حرفها و نوشته های عاشقانه ام برای اوست. بنابراین گمنام مینویسم و عجب دردی دارد این درد غربت و گمنام بودن!

(این پست در یکی از وبلاگهای قبلیم در تاریخ سه شنبه 1 آذر ماه سال 1384 ساعت ۲۲:۰۵ نوشته شد.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد